درد...زندگی...درد
روزهای میگذرد با بغض با بغضی ک تمام وجودم را گرفته است... بغضی از دوری تو... بغضی از روزی ک بهم گفتی وقتی برایم نداری... بغض سنگینی از وقتی ک حواست ب من نبود!!! بغضی از اینکه چرا بغضم را آرام نکردی! دیگرنمیتوانم بیشتر بگویم... میترسم این بغض بترکد...
نظرات شما عزیزان: ^_@
ساعت17:45---5 فروردين 1393
دلم نه عشق میخواهد نه احساسات قشنگ
نه ادعاهای بزرگ نه بزرگ های پر مدعا... دلم یک دوست میخواهد که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد !!!...
ببین بخدا اگ ی پوک سیگار بکشی همه این بغضها از بین میره
واس من ک اینجوریه ولی تا حالا نکشیدم ولی میدونم اگ بکشم خعیلی آرومم میکنه پاسخ:adami ghavie k betoone faghat faghat to sakhti ha ba pay khodesh pashe na khodesh b chiz dg aloode kone masih jan
mahshar bud
به به حامیییییییییییییی جان... مرسی ک هنوز یادته مارو... ممنون:) مسعود
ساعت16:08---10 بهمن 1392
چرا بغض اجی؟؟؟؟؟؟؟؟
کمکی از دستم بر میاد؟؟؟؟؟؟؟ پاسخ:ن ممنون از لطفت مسعود عزیز
بهم سربزن آپم خوشحال ميشم سربزني
پاسخ:سلام باشه حتما سر میزنم بهت عزیزم
سلام.خيلي دردناك بود اينجور بغض ها خيلي سخته نگه داشتنشون
پاسخ:آره خیلی سخت...هر آدمی نمیتونه واقعا...امیدوارم خدا واسه هیچکی نیاره...
آخییییییییی
پاسخ:مرسی ک اومدی عزیزم + نوشته شده در جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 14:44 توسط :(
|
|
|